سوال: آیا قضای روزه و نماز امواتی که در زمان حیات حافظهء خود را از دست داده بودند لازم است؟

حکم نماز

اگر مریض، حواسّ نداشته به طوری كه نتواند اوقات نماز را تشخیص دهد، نمازهاى فوت شده، قضا ندارد، ولی اگر متوجه بوده و کوتاهی كرده باید قضای نمازها را به جا بیاورد و چنانچه از دنیا رفته است، برایش قضا كنند. (موسوى‌ گلپایگانى، سید محمد رضا، مجمع المسائل، ج‌1، ص 223‌، س 4‌؛ فاضل، محمد، جامع المسائل، ج‌1، ص 107، س 369)‌ همچنین اگر عقل و شعور كافى دارد، ولى گرفتار فراموشى مى‌شود، احتیاط واجب آن است كه فرزند بزرگ تر بعد از فوت او نمازهایش را قضا كند. (مکارم شیرازی، ناصر، استفتاءات جدید، ج ‌2، ص 121 و 122، ‌س 312)

 

حکم روزه

كسى كه به واسطه پیرى نمى‌تواند روزه بگیرد یا براى او مشقّت دارد، روزه بر او واجب نیست، ولى باید براى هر روز یک مدّ كه تقریباً ده سیر است گندم یا جو و مانند آن به فقیر بدهد. (موسوى‌ خمینى، سید روح اللّٰه، توضیح المسائل، ص 358‌، م 1635)

در هر حال به جا آوردن قضای نماز و روزهء اموات، توسط هر شخصی جایز است و می‌توان برای آن دستمزد تعیین کرد، که برای اطلاع از مقدار آن می‌توانید با دفاتر مراجع تقلید تماس بگیرید.

ضمن این‌که هر چند دادن صدقه و خیرات برای اموات مستحب است، اما گناهانی که مانند سرقت به صورت مالی نبوده، و حق‌الناسی را به دنبال نداشته است، کفارهء آن،‌ همان استغفار است.

سوال: آیا اگر برای نماز و روزه‌ی قضای میت، مبلغی را به نایب بپردازیم، دین میت ادا می‌شود؟

در صورتی ذمه میت ادا خواهد شد که نایب، نماز و روزه را انجام دهد. پس چنانچه نایب، فرد مورد اطمینانی باشد و بگوید آنها را انجام داده‌ام، کافیست. البته برخی از مراجع  (آیة الله خامنه‌ای دام ظله) در این‌باره می‌گویند، همین که براى نماز و روزه‌‌‌هایى که از میت فوت شده، کسى را اجیر نمایند، کفایت مى‌کند و بیش از این وظیفه‌ای نیست.

پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سۆال، چنین است:

حضرت آیة الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):

همین که براى نماز و روزه‌‌‌هایى که از ایشان فوت شده، کسى را اجیر نمایید، کفایت مى‌کند، هر چند اگر بدانید حق الناسى از دیگران به عهد او مى‌باشد، لازم است ادا نمایید و بیش از این وظیفه‌ای ندارید.

 

حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

در صورتی ذمه میت ادا خواهد شد که اطمینان پیدا شود که نایب نماز را خوانده است و اگر شک کند کافی نیست و اگر نایب بگوید نماز را خوانده‌ام تنها به گفته او نمی‌توان قناعت کرد مگر این که فرد مورد اطمینانی باشد.

 

حضرت آیة الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):

تا وقتی که اجیر نماز و روزه شخص میت را قضا نکند ذمه او مشغول است و نگرانی و مشکلات میت باقی است، لذا باید اطمینان داشته باشد که اجیر نماز و روزه میت را انجام می‌دهد، البته خداوند ارحم الراحمین است و نباید از رحمت الهی مأیوس شد.

 

حضرت آیة الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):

در صورت ادای واجبات ان شاء‌الله ذمه میت برئ می‌شود.

حکام مسجد

سؤال: آیا پخش موسیقی شاد به مناسبت میلاد ائمه معصومین و جشن ها در مسجد شرعا اشکال دارد؟

مقام معظم رهبری: روشن است که برای مسجد جایگاه شرعی خاصی است و چنانچه پخش موسیقی در مسجد مناسب جایگاه و احترام مسجد نباشد، حرام است; حتی اگر موسیقی غیر مطرب باشد

سؤال: آیا می توان در ولادت امامان معصوم در مسجد نوار آهنگ مذهبی غیر حرام گذاشت؟


آیة الله مکارم شیرازی:

گذاشتن آهنگ مذهبی در مساجد و حسینیه ها مناسب نیست . از آن اجتناب کنید .

سؤال:پخش موسیقی های حماسی و شور آفرین بمناسبت هفته ی بسیج از بلند گوی مسجد وفضای آن چه حکمی دارد ؟
پاسخ:کلیّه صداها و آهنگ هایى که مناسب مجالس لهو و فساد است حرام، و غیر آن حلال است. و تشخیص آن با مراجعه به اهل عرف، یعنى افراد فهمیده متدیّن، خواهد بود.ولی پخش مناسبتی حتی از نوع حلال در شان و منزلت مسجد نیست

19 بهمن

بختيار دستور تيراندازی به سمت مردم را می‌دهد. در بعضي از نقاط كشور به سمت مردم تيراندازی مي‌شود. عده‌ي زيادي از همافران و افراد نيروي هوايي، با لباس‌های نظامي و در ميان شادی و حيرت مردم به اقامت‌گاه امام رفتند. امام خمينی در اين ديدار، خطاب به همافران فرمودند:
«همان‌طور كه گفتيد تا حالا در اطاعت طاغوت بوديد، حال به قرآن پيوستيد. قرآن حافظ شماست. اميدوارم با كمك شما بتوانيم در اينجا حكومت اسلامی را برقرار كنيم.»

سندی از آیت الله حسین غفاری در بایگانی ساواك


در مسیر تشییع جنازه به سمت حرم حضرت معصومه‌(سلام الله علیها)، تعدادی از مراجع تقلید نیز به مردم پیوستند. حاضران در این مراسم شعارهایی نیز علیه حكومت سردادند.

به گزارش «شیعه نیوز» ، مبارزات سیاسی ‌آیت‌الله حسین غفاری از نیمه دوم سال 1341. ش آغاز شد. در جریان نهضت عمومی علما در این سال، آیت‌الله غفاری نیز در مسجد الهادی ـ كه امامت آن را برعهده داشت ـ سخنرانی‌هایی را علیه تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی ایراد كرد و به همراه علمای تهران اعلامیه‌هایی را نیز امضا كرد كه در آن زمان، چاپ و توزیع شد.

پس از آن‌كه محمدرضا پهلوی با طرح «انقلاب سفید» اصلاحات امریكایی خود را اعلام و بر مخالفت با مبانی مذهبی پافشاری‌كرد، علما و مراجع به رهبری امام خمینی(ره) عید نوروز سال 1342 را تحریم نمودند. آیت‌الله غفاری نیز به همراه سایر علمای تهران اعلامیه‌ای را در حمایت از این تحریم صادر كرد. مرحوم غفاری پس از وقایع مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز، در دوم فروردین ماه سال 1342 سخنرانی های شدیداللحنی را در مسجد الهادی ایراد نمود.

ایت الله غفاری

تبریز كه جزو ایالت‌های نزدیك با روسیه و عثمانی بود، همواره مورد طمع و دخالت اجانب قرار داشت و به‌ عنوان مركز ایالت آذربایجان ایران سنگر مهمی به حساب می‌آمد كه فتح یا سقوط آن از هر لحاظ حائز اهمیت بود.

از همین‌ رو روحانیون و آزادی خواهان تبریز و نیز مردم و رجال همواره با دفاع از شمال غربی كشور در مقابل دستیازی های دو كشور قدرتمند روسیه و عثمانی رسالت مهمی را در راستای دفاع از استقلال و تمامیت ارضی كشور ما برعهده داشتند.

آنان در این راه هیچ كوتاهی نورزیدند و شاهد این مدعا، شهدای فراوان آذربایجان در راه حفظ حرمت اسلام و استقلال ایران هستند. یكی از گرانقدرترین شخصیتهای مبارز این خطّه و شهدای مظلوم آن، بزرگ مردی است كه شرح كوتاهی از احوال او در سطور بعدی تقدیم شما گردیده است.

در آذرشهر تبریز طفلی دیده بر جهان گشود كه شهادت، راه و رسم تبارش بود و جد پدری‌اش مرحوم حاج ‌ملامحسن آذرشهری و هفت تن از اجداد مادری‌اش جان پاك خویش را بر سر دفاع از اسلام و ایران گذاشته بودند. حسین در تابستان سال 1293.ش دیده پرفروغ خویش را بر جهان پرفتنه و آشوب روزگار گشود تا سالها بعد بازوی پرتوان امام خمینی(ره) برای مبارزه با رژیم ستم‌شاهی باشد. هرچند سرنوشت جانسوز شهادت او به‌دست ساواك روح ملت ایران را به‌شدت آزرد اما یاد و خاطره و یادگارهای اجتماعی او را برای همیشه جاودانه ساخت. مرحوم شهید شیخ حسین غفاری زجرهای جانكاه حكومت پهلوی را به جان خرید اما روی ستمكاران را سیاه كرد و با رشادت و مقاومت خود بر دل سیاه خودكامگان هراس افكند.

با این مقدمه كوتاه، ضمن آشنایی مختصر با زندگانی آن مجاهد شهید، یاد و نام او را گرامی می‌داریم. آیت‌الله حسین غفاری در تابستان سال 1335. ق / برابر با 1293. ش در آذرشهر تبریز ـ در بخش دهخورقان ـ به دنیا آمد. وی از نوادگان حاج‌ ملامحسن از شخصیت های علمی و دینی آذرشهر بود كه توسط روس ها به شهادت رسید. گفتنی است هفت نفر از اجداد مادری شیخ حسین غفاری در مبارزه با بیگانگان به شهادت رسیده‌اند كه آرامگاه همگی آنها هم‌اكنون در مسجد حسنلوی آذرشهر واقع می‌باشد. هنوز یك‌سال‌ونیم بیشتر نداشت كه از نعمت پدر محروم شد.

زندگی نامه شهید آیت الله غفاری

در اثر فقدان پدر، فقر بر خانواده سایه گسترد و لذا حسین نیز مجبور شد در دوران كودكی به همراه برادر و خواهر خود، سختی كار در مزرعه را تجربه كند. او از همان كودكی علاقه شدیدی به تحصیل داشت؛ چنان‌كه عصرها وقت خود را صرف آموختن الفبا می‌كرد. وی مقدمات دروس را در زادگاهش در محضر حجت‌الاسلام میرزامحمدحسن منطقی دهخوارقانی فراگرفت. زمانی‌كه برادر بزرگش حسن، در جستجوی كار به تبریز می‌رفت، او نیز از فرصت استفاده كرده، به همراه برادر راهی تبریز شد تا در آنجا تحصیلات خود را ادامه دهد.

وی در فرصت زمانی اقامت خود در تبریز، «شرح لمعه»، «اصول» و «كلام» را در حوزه علمیه این شهر فراگرفت و پس از آن‌كه مجبور شد به زادگاه خود بازگردد، بازهم درس را رها نكرد و نزد دایی خود، حاج‌سیدمحسن میرغفاری آذرشهری، به تحصیل «رساله مكارم شیخ انصاری» مشغول شد.

شیخ حسین در سن شانزده‌سالگی با دختر استاد خود، آیت‌الله حاج‌میرزامقدس تبریزی ازدواج نمود. ثمره این پیوند، پنج فرزند بود كه از این میان، سه فرزند او در اثر گرسنگی و بیماری درگذشتند. وی ‌نظر به علاقه شدیدی كه به تحصیل داشت، از هر فرصتی برای آموختن استفاده می‌كرد و حتی از فواصل استراحت در میان كار زراعی در این راستا بهره می‌جست و تا سن سی‌سالگی بر این منوال به تلاش خود ادامه داد.

خانواده غفاری از امضای برگه فوت خودداری نمود و لذا اداره امنیت مجبور شد به منظور تدفین مخفیانه، جنازه او را شبانه به قم بفرستد اما طلاب و مردم قم از موضوع باخبر شده و به‌طرز باشكوهی در تشییع جنازه او در صبح روز هفتم دی‌ماه شركت كردند

مرحوم غفاری در سال 1323. ش، علی‌رغم مشكلات فراوان مالی، برای ادامه تحصیل راهی حوزه علمیه قم شد و در محضر اساتیدی چون آیت‌الله سیدمحمد‌حجت كوه‌كمره‌ای، آیت‌الله مرعشی‌نجفی، امام خمینی و علامه طباطبایی به كسب علم پرداخت.

اقامت او در حوزه علمیه قم یازده‌سال به طول انجامید و در این مدت از محضر اساتید دیگری چون آیت‌الله فیض قمی و آیت‌الله سیدمحمدتقی خوانساری و آیت‌الله بروجردی بهره برد. هادی غفاری، فرزند او، در خاطرات خود می‌نویسد كه پدرش مدتی را نیز در حوزه علمیه نجف اشرف حضور یافته و از درس آیت‌الله حكیم و آیت‌الله خویی بهره‌مند شده است.

آیت‌الله غفاری در ایام تعطیل حوزه علمیه قم، به زادگاه خود بازمی‌گشت و در آنجا به فعالیت های مذهبی مشغول می‌شد. اما در سال‌های 35ـ1334 به تهران آمد و در «مسجد الهادی» فعالیتهای اجتماعی و مذهبی خود را پی‌نهاد. از جمله اولین اقدامات اجتماعی او در تهران می‌توان به تعطیلی «باغ شارق» اشاره كرد كه به مركز فسق و فجور اشرار تبدیل شده بود.

احیای مسجد «شیخ فضل‌الله نوری» در پشت ساختمان شهرداری تهران از دیگر اقدامات وی در این مدت به شمار می‌رفت. مبارزات سیاسی مبارزات سیاسی ‌آیت‌الله حسین غفاری از نیمه دوم سال 1341. ش آغاز شد. در جریان نهضت عمومی علما در این سال، آیت‌الله غفاری نیز در مسجد الهادی ـ كه امامت آن را برعهده داشت ـ سخنرانی هایی را علیه تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی ایراد كرد و به همراه علمای تهران اعلامیه‌هایی را نیز امضا كرد كه در آن زمان، چاپ و توزیع شد. پس از آن‌كه محمدرضا پهلوی با طرح «انقلاب سفید» اصلاحات امریكایی خود را اعلام و بر مخالفت با مبانی مذهبی پافشاری‌كرد، علما و مراجع به رهبری امام خمینی(ره) عید نوروز سال 1342 را تحریم نمودند.

ایت الله غفاری

آیت‌الله غفاری نیز به همراه سایر علمای تهران اعلامیه‌ای را در حمایت از این تحریم صادر كرد. مرحوم غفاری پس از وقایع مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز، در دوم فروردین ماه سال 1342 سخنرانی های شدیداللحنی را در مسجد الهادی ایراد نمود. ماموران انتظامی بعضا در جلسات سخنرانی او حاضر می‌شدند تا شاید او را از این طریق مرعوب سازند اما ایشان با آنها شدیدا برخورد می‌كرد.

پس از سخنرانی تاریخی امام خمینی(ره) در عصر عاشورای سیزدهم خرداد 1342. ش، حكومت در واكنش به این سخنرانی، حضرت امام را در شب چهاردهم خرداد دستگیر نمود كه انتشار خبر آن باعث شكل‌گیری قیام تاریخی پانزدهم خرداد گردید. در این حادثه، همزمان با دستگیری امام، ساواك حدود هشتاد روحانی و از جمله آیت‌الله غفاری را نیز دستگیر و زندانی كرد كه تا چند روز پس از دستگیری هیچ‌كس از وضعیت او خبری نداشت. وی پس از چهل‌روز تحمل زندان به همراه سایر وعاظ و روحانیون سرانجام آزاد شد؛ اما این واقعه نه‌تنها در اراده او برای تداوم مبارزه خللی ایجاد نكرد، بلكه پس از آزادی، ایشان نیز به علمای مهاجر در شهر ری پیوست كه از سراسر ایران به آنجا آمده و در حمایت از آزادی امام خمینی(ره) تجمع كرده بودند.

در همین ایام آیت‌الله غفاری تلگرافی را به آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، مهندس بازرگان و دكتر سحابی مخابره كرد كه به دستگیری مجدد او در چهارم بهمن سال 1343 به اتهام اقدام بر ضد امنیت كشور و ارسال پرونده وی به دادستانی ارتش منجر شد. این‌بار نیز تا پانزدهم فروردین 1344 را در زندان سپری كرد. غفاری پس از آزادی بلافاصله طی تلگرافی آیت‌الله‌العظمی مرعشی‌نجفی را از آزادی خود مطلع ساخت. آیت‌الله غفاری در مردادماه سال 1345 از حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی ـ واعظ مشهور ـ برای سخنرانی در مسجد الهادی دعوت كرد كه ساواك گزارش آن را به همراه آگهی های دعوت از مردم جهت شركت در این سخنرانی در پرونده آقای فلسفی درج كرده است. مرحوم غفاری، خود نیز در فرصت های مناسب به ایراد سخنرانی های انقلابی می‌پرداخت و ماموران ساواك گزارش های فراوانی را در این خصوص ثبت كرده‌اند. پس از شدت‌گرفتن فعالیت های انقلابی ایشان، سرانجام در تیرماه سال 1353 ساواك او را دستگیر و در ضمن بازرسی از منزل وی به تعداد زیادی اعلامیه دست یافت.

در زندان، درخصوص این اعلامیه‌ها و نیز ارتباط با امام‌خمینی(ره) از ایشان بازجویی شد و مامور ساواك در پایان گزارش بازجویی خود چنین نظریه داده است: «در مجالس مذهبی به هنگام بیان احكام اسلامی از فرصت استفاده و اعمال خلفای بنی‌امیه را با وضع روز تشبیه نموده و بدین‌ترتیب اقدامات و اصلاحات حكومت پهلوی را تخطئه و با توسل به شواهد تاریخی مردم را نسبت به هیات حاكمه بدبین و علیه دولت تحریك نموده است.»

مرحوم غفاری در سال 1323. ش، علی‌رغم مشكلات فراوان مالی، برای ادامه تحصیل راهی حوزه علمیه قم شد و در محضر اساتیدی چون آیت‌الله سیدمحمد‌حجت كوه‌كمره‌ای، آیت‌الله مرعشی‌نجفی، امام خمینی و علامه طباطبایی به كسب علم پرداخت

شهادت بر اثر شکنجه در زندانهای ساواک

آیت‌الله غفاری سرانجام در زندان براثر شكنجه و فشارهای وارده در تاریخ ششم دی‌ماه 1353 به شهادت رسید. اداره ساواك دو روز پس از آن، در شانزدهم دی‌ماه خبر فوت ایشان را به خانواده وی اعلام و از آنان درخواست كرد كه بی‌سروصدا و بی‌آنكه به كسی چیزی بگویند برای تحویل جنازه به دادستانی ارتش مراجعه كنند. اما خانواده غفاری از امضای برگه فوت خودداری نمود و لذا اداره امنیت مجبور شد به منظور تدفین مخفیانه، جنازه او را شبانه به قم بفرستد اما طلاب و مردم قم از موضوع باخبر شده و به‌طرز باشكوهی در تشییع جنازه او در صبح روز هفتم دی‌ماه شركت كردند.

در مسیر تشییع جنازه به سمت حرم حضرت معصومه‌(ع)، تعدادی از مراجع تقلید نیز به مردم پیوستند. حاضران در این مراسم شعارهایی نیز علیه حكومت سردادند كه به دستگیری تعدادی از طلاب منجر شد.

چند روز بعد، آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی مراسم ختم باشكوهی را برای مرحوم آیت‌الله شیخ‌حسین غفاری در مسجد اعظم قم برگزار كرد.

سندی از آیت الله حسین غفاری در بایگانی ساواك

همچنین پایگاه اطلاع رسانی سازمان اسناد انقلاب اسلامی سندی از آیت الله حسین غفاری در بایگانی ساواك را منتشر نموده است که متن کامل آن را در ادامه می‌خوانید.

مقایسه حكومت شاه با بنی امیه

تاریخ: 1/7/53

شماره: 501 ستاد بزرگ ارتشتاران

الف- مشخصات متهم: غیرنظامی حسین غفاری، فرزند عباس، دارای شناسنامه شماره 2925 صادره از آذرشهر متولد 1299، شغل امام جماعت مسجد الهادی، مسلمان، تبعه ایران، متأهل، ساكن تهران، بدون پیشینه كیفری، بازداشت از تاریخ 18/4/53 تاكنون. ب- موضوع اتهام: اقدام علیه امنیت كشور.

ج- نتیجه تحقیقات و دلایل اتهام: برابر محتویات پرونده نامبرده بالا به اتفاق فرزندش هادی غفاری در منابر مختلف مطالبی علیه مصالح كشور ایراد و ضمن سخنرانی ها در مساجد تهران و شهرستان ها و طرفداری از روحانیون مخالف دولت اقدامات و اصلاحات كنونی كشور را با زمان معاویه مقایسه نموده و چنین نتیجه گرفت كه در حال حاضر وضع فعلی حكومت ایران با زمان معاویه تفاوتی ننموده و احتیاج است كه از طرف جوانان افرادی چون امام حسین(ع) به پا خاسته و وضع امور كشور را به دست گیرند. نام برده به همین مناسبت توسط مأمورین انتظامی دستگیر و با قرار تأمین بازپرسی شعبه 5 دادستانی ارتش بازداشت می گردد. متهم در تحقیقات معموله بیان داشته كه مطالب حاد را شخصاً ترجمه و عیناً ایراد نموده است.

دلایل اتهام: 1-اعتراف متهم در برگ 44 پرونده 2-كشف كتب و اعلامیه های مضره در برگ 4 پرونده 3-نظریه ضابط در برگ 47 د- نوع بزه و انطباق آن با قانون: بزه از درجه جنحه محسوب و عمل ارتكابی از ناحیه متهم منطبق است با ماده 5 قانون مجازات مقدمین علیه استقلال و امنیت مملكتی مصوب خرداد ماه 1310 كه به استناد ماده مذكور كیفر متهم مورد تقاضا است. هـ تاریخ و محل وقوع بزه: 18/4/53، تهران دادیار دادستانی ارتش، سرگرد قضایی یدالله قیاسی 31/6/53

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

قرآن معشوق من است


قرآن


با نام و یاد خدا و با سلام

این‌ها حاشیه است:

دوست عزیز من، قرآن معجزه‌ای است که پروردگار مهربان جهان که دوست‌دار هدایت و سعادت آدمی است، حتی برای نگاه کردن و تماشای آن نیز ثواب می‌دهد 1، و این یعنی اینکه باید انسان با آن عشق‌بازی کند. اما عاشق کسی که تمام فکر و ذکرش، معشوق است. این‌ که می‌گویم عاشق، یعنی کسی که خوشبختی خود را در گرو معشوق می‌بیند؛ و اینکه می‌گویم فکر و ذکرش اوست، یعنی در اندیشه و عمل، چشم به دهان مُشکین او می‌دوزد.2

تمام حرف من در این گفتگو با شمای عزیز این است که با زبان بی زبانی، این همه زیبایی را به تصویر کشم.

حال یک قدم جلو بگذار، نزدیک‌تر  بیا و بدان که در پس این پرده، آن عشق نهان، خدای بزرگ و زیبا و مهربان و دانا و توانا و... است، همو که همه خوبی‌ها را یک‌جا دارد، بی هیچ نقصی؛ بی هیچ عیبی! و این کتاب، نامه‌ایست عاشقانه از سوی معشوق. نامه‌ای که با مهر تمام، راه وصال را رمز گشوده است.3

حال نوبت عاشق است که اگر ادعایش واقعی باشد (آدمی را می‌گویم که کاش بداند)، آن را می‌بیند و عشق بازی می‌کند. می‌بوید و می‌بوسد و عشق بازی می‌کند. می‌خواند و می‌خواند و هزارباره می‌خواند اما هر بار تشنه‌تر می‌شود؛ و چرا این‌گونه نباشد که از سوی یار است و برای رسیدن به او! 4

دوست خوبم! برایت متن ادبی نمی‌نویسم. دارم از گوهری حرف می‌زنم که از هیجان سرانگشتانم  به ترم است.

اما در این گنجینه، خدای دوست داشتنی، با مهر تمام خوب‌ترین‌ها را برای تو آرزومند است، و دل‌سوزانه راه را برای تو روشن ساخته است؛ و اگر تو گوش کنی رستگاری.5

امیر مۆمنان علی علیه‌السلام فرمود: مَن انسَ بِتِلاوَةِ القُرآنِ تُوحِشهُ مَفَارَقَةُ الاِخوانِ: کسی که به تلاوت قرآن انس گیرد، جدایی برادران (و دوستان) او را به وحشت نیندازد.

قرآن
بگذرم از این داستان جانسور عشق، و خلاصه کنم که: قرآن را باید ببینی؛ قرآن را باید لمس کنی؛ قرآن را باید بخوانی؛ و خلاصه قرآن را باید زندگی کنی (نگفتم بازی کنی)، باید با قرآن زندگی کنی. 6

این است در سایه قرآن بودن. وقتی خوشحالی؛ وقتی غمینی؛ وقتی می‌خواهی گریه کنی؛ وقتی می‌خواهی بخندی؛ وقتی می‌خواهی نوش کنی؛ وقتی می‌خواهی کار کنی؛ وقتی می‌خواهی ازدواج کنی؛

و و قتی متولد می‌شوی؛ تا آن آخر، وقتی که می‌میری.7

خلاصه‌تر آن‌که: ثواب قرآن خود خداست. آن‌گونه همراهش باش که تو را به او نزدیک کند.8

یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه 9

ای جان آرام! به سوی پروردگارت بازآی که هر دو از هم خوشنودید

نویسنده: حسین عسگری

كارشناس شبكه تخصصی قرآن تبیان


ولی این‌ها متن:

1- امام صادق علیه‌السلام فرمود: مَن قَرَأَ القُرءَانَ فِی المُصحَفِ مُتِّعَ به بصرهِ وَ خُفِّفَ عَن وَالِدَیهِ وَ اِن کَانَا کَافِرینِ؛ هرکس قرآن را از روی آن بخواند از بینایی خود بهره‌مند می‌شود و موجب کاهش عذاب پدر و مادرش می‌شود، هر چند آنان کافر بوده باشند. اصول کافی، ج 2، ص 613، ح 1

2- امام صادق علیه‌السلام فرمود: اَلقُرءَانُ عَهدُ اللهِ اِلَیٰ خَلقِهِ، فَقَد یَنبَغی لِلمَرءِ المُسلِمِ اَن یَنظُرَ فی عَهدِهِ وَ اَن یَقرَأ مِنهُ فی کُلِّ  یَومٍ خَمسینَ آیَةً : قرآن پیمان خدا با آفریدگان است. پس سزاوار است هر انسان مۆمنی به پیمانش بنگرد و هر روز پنجاه آیه از آن را بخواند. اصول کافی، ج 2، ص 609

3- امیر مۆمنان علی علیه‌السلام فرمود: اَفضَلُ الذِّکرِ القُرءَانُ، بِهِ تُشرَحُ الصُّدُورِ وَ تَستَنیرُ السَّرَائِرُ: برترین ذکرها قرآن است، که به وسیله‌ی آن سینه‌ها گشوده شود، درون‌ها روشنی گیرد. غررالحکم و درر الکلم، ح 8129

4- امیر مۆمنان علی علیه‌السلام فرمود: اَهلُ القُرءَانِ اَهلُ اللهِ وَ خاصَّتُهُ: اهل قرآن، اهل خدا و خاصّان درگاه اویند. غررالحکم و دررالکلم، ح 8125

5- امام صادق علیه‌السلام فرمود: مَن قَرَأَالقُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُۆمِنٌ، اِختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِه. هر جوان مۆمنی که قرآن بخواند، قرآن با گوشت وخونش آمیخته گردد.  اصول کافی، ج 2،‌ ص 603

6-  پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمود : «نَوِّرُوا بُیُوتَکُم بِتَلاوَةِ القُرآنِ» خانه های خود را با تلاوت قرآن نورانی کنید. اصول کافی، ج2، ص 610.

7- امیر مۆمنان علی علیه‌السلام فرمود: لِیَکُن سَمیرُکَ القُرءَان: باید داستان سرای شب تو قرآن باشد. غررالحکم و دررالکلم، ح 8144

8- امیر مۆمنان علی علیه‌السلام فرمود: مَن انسَ بِتِلاوَةِ القُرآنِ تُوحِشهُ مَفَارَقَةُ الاِخوانِ: کسی که به تلاوت قرآن انس گیرد، جدایی برادران (و دوستان) او را به وحشت نیندازد. غرر الحکم و دررالکلم، ص 112

 9- آیات 27 و 28 سوره فجر

کسانی که هرگز به بهشت نمی روند!

گناه
پرسش

چه کسانی هرگز به بهشت راه نمی‌‌یابند؟

پاسخ:

در ارتباط با کسانی که وارد بهشت نمی‌‌شوند، آیات و روایات چنین می‌گویند:

الف. آیات قرآن کریم

قرآن کریم مشرکان، متکبران و تکذیب کنندگان آیات الهی را در زمره کسانی می‌داند که هرگز به بهشت راه نخواهند یافت.

 1. «کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، و در برابر آن تکبّر ورزیدند، (هرگز) درهاى آسمان به رویشان گشوده نمى‏شود و (هیچ‌گاه) داخل بهشت نخواهند شد، مگر این‌که شتر از سوراخ سوزن بگذرد! این‌گونه، گنه‌کاران را جزا مى‌‏دهیم».[1]

2. «به تحقیق آنان‌که گفتند که خدا همان مسیح پسر مریم است، کافر شدند. مسیح گفت: اى بنى اسرائیل، اللَّه پروردگار من و پروردگار خود را بپرستید؛ زیرا هر کس که براى خداوند شریکى قرار دهد خدا بهشت را بر او حرام می‌کند، و جایگاه او آتش است و ستم‌کاران را یاورى نیست».[2]

3. «و آنها که آیات ما را تکذیب کنند، و در برابر آن تکبّر ورزند، اهل دوزخ‌اند، جاودانه در آن خواهند ماند».[3]

ب. روایات

لحن روایات مورد انسان‌هایی که به بهشت نمی‌روند متفاوت است. در برخی روایات محرومان از بهشت سه گروه، در تعدادی چهار گروه و در بعضی حدود ده طایفه ذکر شده‌اند -البته این روایات در صدد بیان مصداق هستند، نه بیان انحصار-؛ مانند:

1. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ثَلَاثَةٌ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَ قَاطِعُ رَحِم‏»؛[4] رسول خدا(صلی الله عیه و آله) فرمود: سه طایفه وارد بهشت نمی‌شوند؛ دائم الخمر، کسی که شغلش ساحری است، و کسی که پیوند خویشاوندى را بریده باشد.

2. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ: أَرْبَعَةٌ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ الْکَاهِنُ وَ الْمُنَافِقُ وَ مُدْمِنُ الْخَمْرِ وَ الْقَتَّاتُ وَ هُوَ النَّمَّامُ»؛[5] امام صادق(علیه السلام) فرمود: کاهن(غیب‌گو)، منافق، دائم الخمر و سخن چین، وارد بهشت نمی‌شوند.

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ثَلَاثَةٌ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَ قَاطِعُ رَحِم‏»؛ رسول خدا(صلی الله عیه و آله) فرمود: سه طایفه وارد بهشت نمی‌شوند؛ دائم الخمر، کسی که شغلش ساحری است، و کسی که پیوند خویشاوندى را بریده باشد

3. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: خداى عز و جل بهشت را از دو نوع خشت آفرید؛ یک خشت طلا و یک خشت نقره، دیوارهایش را یاقوت و طاقش را از زبرجد و سنگریزه‌‏اش را لۆلۆ و خاکش را زعفران و مشک خوشبو قرار داد، سپس به آن فرمود سخن بگوى، عرض کرد خدایى نیست به جز تو؛ خداى زنده و پایدار؛ سعادت‌مند آن‌کسی است که در من جاى دارد. پس خداى عز و جل فرمود: به عزت، بزرگى، شکوه و بلندى مقامم سوگند که به بهشت داخل نمی‌شود دائم الخمر، خود فروش، سخن چین، بى‌‏غیرت در باره همسر، کسى که پیوند خویشاوندى را بریده باشد و... .[6]

با توجه به مطالب ارائه شده، می‌توان گفت این گروه‌ها هرگز وارد بهشت نمی‌شوند، در صورتی که موفق به توبه نشوند، اما در صورتی که توبه کنند با توبه تمام گناهان بخشوده خواهد شد، حتی شرک.

 

پی نوشت ها:

[1]. اعراف، 40. «إِنَّ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فی‏ سَمِّ الْخِیاطِ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمین‏».

[2]. مائده، 72. «لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَ قالَ الْمَسیحُ یا بَنی‏ إِسْرائیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ أَنْصار».

[3]. اعراف، 36. «وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون».

[4]. ابن بابویه، محمد بن على‏، خصال، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج 1، ص 179، جامعه مدرسین‏، قم، چاپ اول، 1362ش.

[5]. ابن بابویه، محمد بن على‏، امالی، ص 404، کتابچى‏، تهران، چاپ ششم، 1376 ش.

[6]. خصال، ج ‏2، ص 436، «... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا خَلَقَ الْجَنَّةَ خَلَقَهَا مِنْ لَبِنَتَیْنِ لَبِنَةٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةٍ مِنَ فِضَّةٍ وَ جَعَلَ حِیطَانَهَا الْیَاقُوتَ وَ سَقْفَهَا الزَّبَرْجَدَ وَ حَصْبَاءَهَا اللُّۆْلُۆَ وَ تُرَابَهَا الزَّعْفَرَانَ وَ الْمِسْکَ الْأَذْفَرَ فَقَالَ لَهَا تَکَلَّمِی فَقَالَتْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ قَدْ سَعِدَ مَنْ یَدْخُلُنِی فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِزَّتِی وَ عَظَمَتِی وَ جَلَالِی وَ ارْتِفَاعِی لَا یَدْخُلُهَا مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ لَا سِکِّیرٌ وَ لَا قَتَّاتٌ وَ هُوَ النَّمَّامُ وَ لَا دَیُّوثٌ وَ هُوَ الْقَلْطَبَانُ... وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ وَ لَا قَدَرِیٌّ».

بخش اعتقادات شیعه تبیان

مناجات با امام زمان(عج)

آقا جان، سلام؛ آقای من، درد یتیمی را آنها که پدر از دست داده اند می فهمند... درد تنهایی را آنهایی که عزیز یا عزیزانشان را از دست داده‏اند درک می کنند. مولای خوبم...

مولایم. من هم دیری نیست پدر از دست داده‏ام و می‏دانم درد بی‏پدری چه درد تلخ و جان گدازی است...

آن روز که پدرم از دنیا رفت، هر کدام از اقوام و آشنایان مرا مورد تفقد قرار می‏داد و دل داری‏ام می‏داد تا درد تنهایی را کمتر حس کنم...

اما من نمی‏دانم آن روز که پدر بزرگوارتان به زهر ستم بنی‏عباس به شهادت رسیدند و شما که تنها پنج بهار از عمر کودکیتان می‏گذشت، حتی به اندازه‏ی یک غسل و کفن و دفن نتوانستید پیکر مطهرشان را همراهی کنید، چه کشیدید.

مولای مهربانم بارها و بارها در اخبار مربوط به کودکیتان خواندم که لحظه‏ای که عمویتان؛ جعفر کذاب خواست بر پیکر مطهر پدرتان، امام معصوم من نماز بخواند، از یکی از اتاقهای منزل بیرون آمده، او را کنار زده و بر پیکر پدر نماز گزاردید و بعد، از نظرهای دوست و دشمن و آنانی که قصد جانتان را داشتند، پنهان شدید. اما در هیچ کتابی ننوشته، مولای من از آن پس چه کشیدند در  یتیمی و تنهایی و... غربت که هنوز هم بعد از قرن‏ها ادامه دارد.

آقاجانم... تسلیت شیعه‏ای را که روحش آلوده به گناه است و امیدش به ظهور شما که فصل پاکی دلهاست، بپذیرید. آجرک الله یا بقیة‏الله

حدیثی از امام حسن عسگری علیهالسلام درباره‏ی امام مهدی علیه‏السلام

امام حسن عسکری علیه‏السلام فرمودند: سپاس پروردگاری را که مرا از دنیا نبرد تا اینکه جانشینم را، به من نشان داد همو که شبیه  ‏ترین مردم از لحاظ روحیات و شمایل به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، خداوند متعال از او در غیبتش محافظت می کند و پس از آن ظاهرش می نماید تا زمین را آکنده از عدالت و قسط کند، همان گونه که مملو از جور و ظلم شده باشد.

متن عربی حدیث

الحمدلله الذی لم یخرجنی من الدنیا حتّی أرانی الخلف من بعدی أشبه الناس برسول الله خلقاً و خلقاً؛ یحفظه الله تبارک و تعالی فی غیبته، ثم یظهره فیملأ الأرض عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلما

احکام طهارت مسجد

کتاب احکام مساجد در تبیان زنجان

در این مقال کوتاه اشاره مختصری به برخی از احکام فقهی پیرامون «حرمت تنجیس مسجد» و همچنین «وجوب ازاله نجاست از آن» می شود.


1, «ازاله نجاست از مساجد واجب است و در این حکم فرقی میان قسمت داخل، سقف، پشت بام و طرف داخل دیوار مسجد نیست. بلکه بنابر احتیاط، طرف خارج هم، همین حکم را دارد. مگر این که واقف آن را جزء مسجد قرار نداده باشد و نیز اگر واقف، نقطه خاصّی را مسجد قرار نداده باشد، ازاله نجاست از آن، واجب نیست. وجوب ازاله نجاست از مسجد یک واجب فوری است؛ بنابراین تأخیر انداختن آن به میزانی که با فوریّت عرفی منافات داشته باشد، جایز نیست.

نجس کردن مسجد، حرام است، همچنین داخل کردن «عین نجاست» به مسجد هر چند که موجب نجاست مسجد نباشد، در صورتی که باعث هتک حرمت مسجد شود، جایز نیست؛ بلکه بنابر احتیاط در صورتی که مستلزم هتک حرمت مسجد هم نباشد، جایز نیست. وارد کردن اشیای متنجّس به مسجد نیز در صورتی که موجب هتک مسجد باشد، جایز نیست».[48]

آیة الله خویی (ره) در این زمینه می نویسند: «در این که بر طرف کردن نجاست از مساجد، واجب و نجس نمودن آن حرام است هیچ شبهه ای وجود ندارد؛ بدین دلیل که این دو حکم جزء ارتکازات متشرّعه می باشد. (هر انسان دینداری آن را بدیهی و روشن می داند.) چرا که مساجد خانه‌های خداوند هستند که برای عبادت او ساخته شده اند و مسجد به خاطر اهمّیت و عظمتش با نجاست قابل جمع نیست و ثانیاً در این مسئله إجماع قطعی میان فقها وجود دارد.»[49]

2, «اگر کسی در وقت نماز، نجاستی را در مسجد مشاهده کند، در صورتی که وقت نماز وسیع باشد، واجب است که اقدام به «ازاله نجاست» را بر «نماز» مقدّم نماید، امّا در صورت تنگی وقت، نماز را مقدّم بدارد.

در صورت وسعت وقت چنانچه ازاله نجاست را ترک کند و به نماز بپردازد هر چند به خاطر ترک ازاله نجاست، گناه نموده است، ولی در بطلان نماز او اشکال است و اقوی آن است که نماز او صحیح است…».[50]

3, «اگر کسی مشاهده کند دیگری اقدام به برطرف کردن نجاست از مسجد نموده است در صورتی که آن شخص به گونه‌ای قادر بر ازاله باشد که به فوریّت عرفی خدشه وارد نشود، اشکالی ندارد که او مشغول به نماز شود. ولی چنانچه قدرت و توانایی شخص اقدام کننده به گونه‌ای باشد که به فوریّت عرفی خدشه وارد شود، بایستی قبل از اشتغال به نماز، به کمک او بشتابد».[51]

«مشاهد مشرّفه (قبور معصومان (علیهم السلام)) در حرمت تنجیس و وجوب ازاله نجاست از آنها، حکم مسجد را دارند و از این نظر فرقی میان ضریح مقدّس و پارچه ای که معمولاً بر روی آن انداخته می شود با جاهای دیگر آن نیست و اختلاف تنها در تأکید حکم است»

4, «اگر کسی پس از پایان نماز متوّجه شود که مسجد نجس بوده است، نماز او صحیح است. همچنین است اگر قبلاً به نجاست مسجد علم داشته و سپس از آن غافل شده و با حال غفلت از نجاست، نماز را بجا آورده باشد. ولی اگر در میان نماز به نجاست مسجد، علم و آگاهی پیدا کند، (در صورتی که وقت نماز وسیع باشد) اقوی آن است که نماز را قطع کند و به برطرف کردن نجاست مبادرت کند؛[52] مگر این‌که اتمام نماز، خدشه ای به فوریّت عرفی وارد نکند».[53]

5, «اگر تطهیر مسجد متوقف به کندن زمین مسجد باشد، جایز، بلکه واجب است. همچنین اگر تطهیر مسجد منوط به خراب کردن مقدار کمی از آن باشد، تخریب، جایز بلکه واجب است. در این صورت پُر کردن گودال و تعمیر نمودن قسمت خراب شده بر کسی که مسجد را تطهیر کرده، واجب نیست؛ مگر این‌که خود او باعث تنجیس مسجد شده باشد».[54]

6, «بنابر احتیاط، حصیر و فرش مسجد مانند خود مسجد است. بنابراین آلوده نمودن آن به نجاست، حرام و برطرف کردن نجاست از آن واجب است، هر چند که به وسیله پاره کردن جای نجس باشد».[55]

7, «اگر تطهیر مسجد متوقف به خراب کردن تمام یا قسمت مهمّی از آن مانند طاق مسجد باشد، مثل این‌که گچی که مسجد را با آن تعمیر کرده ‌اند، نجس باشد یا دستیار بنّا کافر باشد (و به واسطه این‌که کافر نجس است کلیّه دیوارهای مسجد نیز نجس شود). چنانچه کسی پیدا شود که پس از تخریب، مسجد را مجّاناً بازسازی مجدّد نماید، خراب کردن آن واجب وگرنه مسئله محلّ اشکال است».[56]

8, «نجس کردن مسجد خراب جایز نیست، هر چند که هیچ کس در آن نماز نخواند و تطهیر آن نیز در صورت نجس شدن واجب است». [57]

9, «اگر تطهیر مسجد متوقف بر این باشد که برخی از جاهای طاهر مسجد، نجس شود، مثل این‌که بخواهند مسجد را با آب تطهیر کنند و آب نجس به نقاط طاهر سرایت کند، در صورتی که پس از ازاله نجاست، تطهیر آن نقاط ممکن باشد، مانعی ندارد».[58]

10, «اگر تطهیر مسجد، متوقّف بر خرج کردن مالی باشد، صرف مال واجب است. در این مورد کسی که سبب نجاست مسجد بوده، ضامن است؛ بدین معنا که می توان او را مُلزم به (صرف مال جهت) تطهیر و ازاله نجاست نمود، اما اگر شخص دیگری مجّاناً و بدون قصد عوض، اقدام به خرج کردن نماید، نمی تواند به کسی که باعث نجاست مسجد بوده است رجوع کند و چنانچه قصد مجّانی بودن نکرده باشد، جواز رجوع او به شخصی که عامل تنجیس مسجد بوده، محلّ اشکال است».[59]

11, «اگر عنوان «مسجد» تغییر کند، مثل این که مسجد غصب شود و به عنوان خانه درآید یا خراب شود به گونه ای که نتوان درآن نماز خواند و تعمیر آن نیز ممکن نباشد، هر چند قائل باشیم که می توان از چنین مکانی برای محلّ زراعت استفاده نمود، بنابر احتیاط بایستی از تنجیس آن خودداری کرد و در صورت نجس شدن نیز آن را تطهیر نمایند».[60]

اگر کسی در وقت نماز، نجاستی را در مسجد مشاهده کند، در صورتی که وقت نماز وسیع باشد، واجب است که اقدام به «ازاله نجاست» را بر «نماز» مقدّم نماید، امّا در صورت تنگی وقت، نماز را مقدّم بدارد

12, «دراین که آیا جایز است معابد یهود و نصاری را نجس نمود، مسئله محلّ اشکال است. ولی در مورد مساجد مسلمانان، فرقی میان مساجد فرقه‌های مختلف اسلامی نیست».[61]

13, «اگر معلوم باشد که واقف، صحن یا سقف یا دیوارها را جزء مسجد قرار نداده است، حکم وجوب تطهیر و حرمت تنجیس شامل آنها نمی شود. بلکه در صورت شکّ هم چنانچه اماره و نشانه ای بر این‌که نقطه ای جزء مسجد است نباشد، حکم شامل آن نقطه نمی شود، هر چند که احوط آن است که حکم (وجوب تطهیر و حرمت تنجیس) را شامل این گونه نقاط نیز باید دانست».[62]

14, «اگر کسی به علم اجمالی بداند که یکی از دو مسجد یا یکی از دو نقطه یک مسجد، نجس شده، واجب است هر دو را تطهیر نماید».[63]

15, «اگر کسی قادر به ازاله نجاست از مسجد نباشد و وجود آن نجاست در مسجد هتک حرمت محسوب شود، بنابر احتیاط واجب بایستی به کسی که می تواند تطهیر کند اطّلاع دهد، امّا در صورت عدم هتک حرمت، ظاهراً اعلام کردن به دیگران واجب نیست. اگر چه موافق با احتیاط است».[64]

16, «مشاهد مشرّفه (قبور معصومان (علیهم السلام)) در حرمت تنجیس و وجوب ازاله نجاست از آنها، حکم مسجد را دارند[65] و از این نظر فرقی میان ضریح مقدّس و پارچه ای که معمولاً بر روی آن انداخته می شود با جاهای دیگر آن نیست و اختلاف تنها در تأکید حکم است».[66]

 

پی نوشتها:

[48]. طباطبایى یزدی، سید محمد کاظم‌، العروة الوثقى مع تعالیق الإمام الخمینی، ص 46، م 2، امام خمینی در حاشیه بر این مسئله، وارد کردن عین نجاست به مسجد را تنها در صورتی که مستلزم هتک مسجد باشد، جایز ندانسته است.

[49]. موسوی خویى، سید ابو القاسم‌، التنقیح فی شرح عروة الوثقی، مقرّر: غروى، میرزا على، ج 2، ص271 و 272,

[50]. همان، م 4,

[51]. همان، م 4,

[52]. برخی از فقها مانند مولّف عروة الوثقی (ره) دلیل فوری بودن «ازاله نجاست» را از شمول نسبت به این گونه موارد، قاصر دانسته و در نتیجه قطع کردن نماز را در فرضی که وقت نماز وسعت داشته باشد، در صورتی جایز دانسته اند که چنانچه مکلّف پیش از نماز اقدام به بر طرف کردن نجاست از مسجد ننماید، پس از نماز قدرت بر انجام آن را نداشته باشد. (رک: عروة الوثقی، همان، ص 46، م 5).

[53]. عروة الوثقی، همان، ص 46، م 5,

[54]. همان، ص 46، م 7,

[55]. موسوى خمینى، سید روح اللّٰه، تحریر الوسیلة‌، ج 1، ص 120، م 2,‌

[56]. عروة الوثقی، همان، ص 47، م 9,

[57]. همان، ص 47، م 10,

[58]. همان، م 11,

[59]. همان، م 12,

[60]. همان، م 13,

[61]. همان، م 15,

[62]. همان، م 16,

[63]. همان، م 17,

[64]. همان، م 19,

[65]. موسوى خمینى، سید روح اللّٰه، تحریر الوسیلة، ص 119، م 1,

[66]. عروة الوثقی، همان، ص 47، م 20,

بخش احکام اسلامی تبیان

عصاره همه خوبیهاى عالَم

حضرت محمد

زندگینامه رسول مكرم اسلام صلى الله علیه و آله كتاب قطور و بزرگى است كه عصاره همه خوبیهاى عالم در آن جمع شده است .زندگى این اسوه بزرگ خلقت ، عظمت و اعجازى است كه در تاریخ بشریت نظیر ندارد. جاى جاى این زندگى نور، سرمایه عظیمى براى پرورش انسانهاى نمونه و ارائه آنها به عنوان الگو و سرمشق به دیگران است. از آنجا كه آموختن راه و رسم زندگى رسول اكرم صلى الله علیه و آله اولین وسیله مطمئن براى شناخت مقاصد و مفاهیم عالیه اسلام به شمار مى رود. از دریاى بیكران فضایل آن حضرت چند درس زندگى تقدیم مى شود.

 

آغوشِ گرم

روزى یك عرب بیابانى خدمت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله آمد و حاجتى داشت، وقتى كه جلو آمد روى حساب آن چیزهایى كه شنیده بوده ابهت پیامبر صلی الله علیه و آله او را گرفت و زبانش به لكنت افتاد!

پیامبر صلی الله علیه و آله ناراحت شدند و سۆال كردند: آیا از دیدن من زبانت به لكنت افتاد؟

پیامبر صلی الله علیه و آله او را در بغل گرفتند و طورى عرب را فشردند كه بدنش، با بدن پیامبر صلی الله علیه و آله متصل شد و بدنش بدن آن حضرت را لمس ‍ نمود، آنگاه حضرت فرمودند:  آسان بگیر و آرام باش. از چه مى ترسى؟ من ستمگر نیستم من پسر کسی هستم كه با دست خود از پستان گوسفند شیر مى دوشید، من مثل برادر شما هستم.

رحلت پیامبر، چه روزی بوده؟

رحلت پیامبر، چه روزی بوده
این خودش یک سوژه تحقیق است که در عرف عام اهل سنت چه روزی را روز شهادت می‌گیرند تا ببینیم اولاً دوشنبه می‌تواند باشد یا نه؟ و پنج شنبه قبل از آن چه وقتی می‌شود؟

در اینکه رحلت پیامبر خدا – صلی الله علیه و آله و سلم - روز دوشنبه بوده، نقل‌ها و مورخین مختلف، گویا اختلافی ندارند و روایاتی هم که راجع به آن قضیه‌ای که حضرت فرمودند که «کَتِف» و «دوات» بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که «لن تضلوا بعده»، آن هم نقل های مختلفی که دارد، بعضی از آنها متذکر نشده که چه وقت بوده و بعضی از آنها شاید فقط همین لفظ مریضی را دارد، مرضی که منجر به وفات و شهادت و رحلت حضرت شده است. اما آنچه که در صحاح اهل سنت آمده، صحیح بخاری و غیر آن، تصریحاً می‌گوید که روز پنج شنبه بوده است: «یوم الخمیس»، که با فاصله 4 روز از 28 صفر قرار می گیرد و حدود بیست و چهارم می‌شود. البته نمی‌دانیم که 28 صفر که بین شیعه معروف است، نزد اهل سنت نیز همین اشتهاری که در شیعه دارد، هست یا نه و اینکه عرف عام آنها اصلاً چه روزی را روز رحلت حضرت در نظر می‌گیرند. در نقل خیلی از روایاتشان 12 ربیع آمده و ابن کثیر هم اینها را می‌آورد، ولی معروف است که دوازدهم، مولود می‌گیرند و وهابی‌ها کتابهایی را بر علیه این مولودگیری اهل سنت نوشته‌اند و در [این] مولودگیری، کاری با شیعه ندارند و کتابهای متعددی دارند در اینکه این مولودگیری بین خودِ اهل سنت، بدعت است. این خودش یک سوژه تحقیق است که در عرف عام اهل سنت چه روزی را روز شهادت می‌گیرند تا ببینیم اولاً دوشنبه می‌تواند باشد یا نه؟ و پنج شنبه قبل از آن چه وقتی می‌شود؟ خود ابن کثیر در «البدایة» یک نقلی را که می‌آورد، می‌گوید نمی‌شود که با دوشنبه مصادف باشد و می‌گوید: «و قد اشتهر هذا الإیراد على هذا القول‏» [1]، و می‌خواهد البته یک جوری جواب بدهد. اما با این نرم افزارهایی که مبدل تاریخ است می‌توان سنجید (بنده با یکی از این نرم افزارها که سازمان نور به همراه نرم افزارهایش می‌دهد، 28 صفر سال 11 هجری قمری را به میلادی تبدیل کردم و بعد از تبدیل، گویا با 17 یا 27 خرداد ماه شمسی مصادف شد و روز دوشنبه بود. این، خیلی با آنچه نزد شیعه معروف است مناسبت دارد).

پا نوشت‌ها:

[1] البدایة و النهایة،ج‏5،ص:256

گناه تهمت با ایمان انسان چه می‌کند؟

 در کلام این روز به مباحثی همچون میزان سنگینی گناه بهتان، چه کسی نباید تهمت زننده را سرزنش کند و چه کسی مورد تهمت قرار می‌گیرد؟ با استفاده از احادیث و روایات معصومین(ع) می‌پردازیم.

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، امام صادق(ع) می‌فرمایند: "آن گاه که مومن به برادر مومنش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب می‌شود؛ همان گونه که نمک در آب ذوب می‌شود". این حدیث زیبا نشان می‌دهد که گناه زشت و ناپسند "تهمت" چگونه موجب از بین رفتن ایمان مۆمن می‌شود.
 
از ائمه معصومین(ع) نیز در بیان اندازه سنگینی گناه احادیثی وارد شده است.
 
امام علی(ع) در این باره فرمودند: "بهتان زدن به آدم بی‌گناه بزرگتر از آسمان است1".
 
امام صادق(ع) نیز می‌فرمایند: "بهتان زدن به آدم بی‌گناه سنگین‏‌تر از کوه‌های استوار است2".
 
همچنین امام علی(ع) در مذمت رفت و آمد به مکان‌ها و محافل تهمت برانگیز، فرمودند: "از (رفت و آمد به) جاهای تهمت برانگیز و مجالسی که گمان بد به آنها برده می‏‌شود بپرهیز؛ زیرا دوستِ بد، همنشین خود را می‏‌فریبد3".
 
آن حضرت در حدیثی دیگر درباره این‌که چه کسی نباید تهمت زننده را سرزنش کند؟ می‌فرمایند: "کسی که خود را در معرض تهمت قرار دهد، نباید کسی را که به او گمان بد برد، سرزنش کند4".
 
مولای متقیان(ع) همچنین فرمودند: "هر که به جاهای بد رفت و آمد کند مورد بدگمانی و تهمت واقع شود5".
 
منابع احادیث:
 
1- بحارالأنوار: 78 / 31 / 99 منتخب میزان الحکمة: 86
 
2- بحارالأنوار: 75 / 194 / 3 منتخب میزان الحکمة: 86
 
3- بحار الأنوار: 75 / 90 / 2 منتخب میزان الحکمة: 96
 
4- بحار الأنوار: 75 / 90 / 4 منتخب میزان الحکمة: 96
 
5- بحار الأنوار: 75 / 91 / 8 منتخب میزان الحکمة: 96